در علوم انسانی نه از یادگیری فراری هستیم، نه می‌خواهیم تا ابد مقلد و شاگرد باقی بمانیم

سخنرانی در همایش بین‌المللی علوم انسانی اسلامی

۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

صوت

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا

  سلام و احترام خود را به حضور شما عالمان و محققان و دست‌اندرکاران عرصۀ علوم انسانی اسلامی تقدیم می‌کنم. با توجه به آیۀ ۹ سورۀ مبارکۀ زمر که می‌فرماید: قُلْ هَلْ یَسْتَوی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذینَ لَا یَعْلَمُونَ بسیار خوشحالم که توفیق و فرصت حضور در این مجمع علمی ارزشمند و در بین شما عزیزان را پیدا کرده‌ام.

شهید مطهری ده‌ها سال پیش به این نتیجه رسیده بود که جامعۀ اسلامی و حکومت اسلامی، هر دو نیازمند علوم‌انسانی اسلامی هستند

یاد متفکر مجاهد، آیت‌الله مطهری را گرامی می‌دارم. علامۀ شهید مرتضی مطهری (ره) علیه باور داشت تحقق تمدن اسلامی، به علومی «برگرفته از جهان‌بینی توحیدی» نیاز دارد؛ چون علم وقتی جهت‌دار می‌شود که در بستر جهان‌بینی قرار گیرد. ایدۀ «بازاندیشی و بازسازی در علوم انسانی» بر مبنای معارف اسلامی از همین نگاه سرچشمه می‌گیرد. شهید مطهری با تیزبینی خاص خود، ده‌هاسال پیش به این نتیجه رسیده بود که جامعۀ اسلامی و حکومت اسلامی، هر دو نیازمند علوم انسانی اسلامی هستند. بنابراین، «بازخوانی و بازسازی انتقادی علوم انسانی موجود»، «احیا و بازتولید علوم اسلامی» و «تولید علوم انسانی اسلامی» در منظومۀ فکری ایشان از لوازم تشکیل حکومت اسلامی و جامعۀ اسلامی هستند.

همه می‌دانیم پیروزی انقلاب اسلامی که امر ملی را احیا کرد و مردم را به مرکز ثقل ادارۀ کشور آورد، بر مبنای باورها و ایده‌های امام شکل گرفت. ایشان اسلامی‌شدن نهاد علم برای رهایی از فرهنگ شرق‌زدگی و غرب‌زدگی را برای برپایی حاکمیت اسلام ضروری می‌دانست؛ همچنان که نقش مردم را باور داشت و مردم را میدان‌دار همۀ تحولات می‌دید. در واقع، اسلامی‌شدن و مردمی‌شدن در مکتب امام، مثل دو شاخۀ درهم‌پیچیده و به‌هم‌وابسته هستند. مردمی شدن مطالبۀ اسلام است و اسلامی‌شدن مطالبۀ مردم. هیچ‌کدام بدون دیگری شدنی نیست. آنچه پیوند این دو را تفسیر می‌کند و شرح و تفصیل می‌دهد و به توصیه و تجویز می‌رساند، علوم انسانی اسلامیست.

علوم‌انسانی اسلامی فقط حاصل برداشت ما از مبانی نظری اسلام نیست، بلکه حاصل تجربۀ زیستۀ ما بر اساس این مبانی نیز هست

به همین دلیل ما معتقدیم که امروز پس از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، نخبگان و نهادهای علمی از دو جهت می‌توانند منشاء تحول در علوم انسانی باشند. یکی از جهت تأثیر باور و پایبندی به مبانی دینی و معارف اسلامی در تغییر سرنوشت عمومی مردم؛ دوم نتایج حاصل از عملکرد چلۀ اول انقلاب برای حرکت بر اساس آن مبانی و معارف. به عبارت دیگر، این دو عنصر مهم، یعنی معارف اسلام و تجربۀ حکمرانی، باید به‌طور مستمر مورد تحقیق و تأمل علوم انسانی قرارگیرد. علوم انسانی اسلامی فقط حاصل برداشت ما از مبانی نظری اسلام نیست، بلکه حاصل تجربۀ زیستۀ ما بر اساس این مبانی نیز هست. عالم و محقق علوم انسانی اسلامی از تکرار ایدئال‌ها به جایی نمی‌رسد، بلکه وظیفۀ اصلی‌اش تحلیل دقیق وضعیت موجود و ارائۀ راهکار عینی برای رسیدن به وضعیت مطلوب است. چرا؟ برای اینکه اثر کار علمی او برای منافع عمومی ملموس شود.

در چلۀ دوم انقلاب اسلامی، دست‌کم از دو نظر بیشتر از هر زمان و دوران دیگری به علوم انسانی اسلامی نیاز داریم؛ یک: سامان‌دادن به زیست عمومی مردم؛ و دو: حکمرانی بر پایۀ آموزه‌ها و ارزش‌های دینی.

هم نظام حکمرانی نیازمند فهم وضعیت و فهم مسئله‌هایی است که باید در هر وضعیت برای آنها راه‌حل پیدا کند و هم جامعۀ ما نیازمند مراجعه به‌علوم انسانی اسلامی است. متأسفانه در سال‌های گذشته نخبگان، بیشتر درگیر انکار یا اثبات علوم انسانی اسلامی بوده‌اند و در نتیجه به تولید گزاره‌های عقلانی و عملیاتی برای شناخت و حل مسائل زندگی مردم کمتر توجه شده است. درحالی‌که، خود تجربه‌های جمعی ما، چه موفق و چه ناموفق، منبعی برای تولید و تکثیر الگوهای علوم انسانی اسلامی است. اگر علوم انسانی اسلامی مسائل عینی جامعه و حکومت را به رسمیت نشناسد و در خدمت تفسیر وضعیت و حل آنها نباشد، در عمل مسئله‌ای حل نخواهد شد و مصداق «علم لا یَنفَع» خواهد بود.

امروز که در نزدیکی پنجاه سالگی انقلاب اسلامی قرار داریم، از یک طرف با انباشت مسائلی مواجه هستیم که جامعه پیش روی نهاد علم در کشور قرار داده اما پاسخ درخوری برای آنها تولید نشده است؛ از طرف دیگر، نظام حکمرانی گزینه‌های روی میز متنوع و مؤثری برای حل مسائل انباشتۀ خودش ندارد. نتیجۀ هر دو، دلزدگی و ناکارآمدی است. چون جامعه تا وقتی انعکاس مشکلاتش و راه‌حل‌های کارآمد برای آنها را در علوم انسانی اسلامی نبیند، مزایا و فواید آن را درک نمی‌کند و کاربر یافته‌هایش هم نخواهد بود. در نتیجه حاصل تلاش عالمان و محققان در این زمینه، از پشتوانۀ حمایت عمومی برخوردار نخواهد شد و رشد نخواهد کرد.

نه تقلید در علوم‌انسانی و نه تحقیر علوم اسلامی، هیچ‌کدام چرخ‌های زندگی ایرانی و حکمرانی ایران را راه نمی‌اندازند

اگر موضوعی به گفتمان تبدیل بشود، آن‌وقت مردم خود به مطالبه‌گران عمومی تحقق آن تبدیل می‌شوند و جامعۀ علمی هم آن را به‌طور تخصصی مطالبه می‌کند. به این ترتیب، پیگیری آن برای نظام حکمرانی هم ضرورت دارد و هم مشروعیت پیدا می‌کند. اگر چنین فضایی حاکم شود، کشور را به سمت اصلاح و تحول امور می‌برد، نه تخریب و عقبگرد. در این شرایط، نظام حکمرانی ما موظف است: اولاً فضا را برای تولید و رقابت ایده‌ها و اندیشه‌های معتبر در زمینۀ علوم انسانی اسلامی فراهم کند. ثانیاً خودش را با نتایج حاصل از تلاش و تأیید جامعۀ علمی علوم انسانی اسلامی وفق دهد. ثالثاً آن دسته از پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی که به حل مسائل عامۀ مردم و تأمین خیر عمومی نزدیک‌ترند را با اولویت در دستورکار خودش قرار دهد.

نه تقلید در علوم انسانی و نه تحقیر علوم اسلامی، هیچ‌کدام چرخ‌های زندگی ایرانی و حکمرانی ایران را راه نمی‌اندازند. باید به دور از دعواهای متعصبانه‌ای که در شأن نهاد علم نیست، رویکردهای افراطی و تفریطی را در نگاه به علوم انسانی اسلامی‌کنار بگذاریم. واقعیت این است که علوم انسانی اسلامی پروژه‌ای شکست‌خورده نیست اما پروسه‌ای ناتمام است؛ آن هم با اقتضائات خاص خودش که باید توسط صاحب‌نظران امانت‌دار، به دقت وارسی شود. اما به نظر می‌رسد زمان برای ما به سرعت در حال سپری‌شدن است. چه مردم در زندگی روزمره‌شان و چه نظام حکمرانی در ادارۀ کشور هیچ‌کدام از یافته‌های علوم انسانی اسلامی بی‌نیاز نیستند اما نمی‌توانند برای نتایج خاص آن همیشه منتظر بمانند یا در کلیات به سر کنند.

فراتر از این‌ها، یکی از سیاست‌های قطعی در حکمرانی کشور باید رونق‌دادن و دامن‌زدن به اصل تفکر و اندیشه‌ورزی باشد، که پایه و مایۀ اصلی عقلانیت اسلامی است. مقام معظم رهبری در دهۀ شصت، جملۀ معروفی دارند که می‌فرمایند: «حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکرکردن دعوت می‌کند و هدایت ذهن مردم را به عهده می‌گیرد». این یعنی اگر وضعیت فکری کشور رو به افول برود، ما به عنوان سیاست‌مدار و حکمران مسلمان در برابر آن مسئول هستیم. البته هم رونق مهم است، هم جهت. اما تا رونقی نباشد، جهت درست پیدا نخواهد شد. افول تفکر یا عقلانیت، یک وضعیت غیراسلامی است! سنت الهی این است که اگر جامعه از تفکر و حکومت از قوۀ حکم بر اساس تعقّل خالی شود، به انحراف و انحطاط کشیده می‌شود.

نباید دچار جمود و تحجر شویم چون ما را به جهنم انحراف از اسلام می‌برد، درحالی‌که خیال می‌کنیم در صراط مستقیم هستیم

بنده دو سال پیش در همین مکان در اختتامیۀ چهاردهمین دورۀ جشنوارۀ فارابی عرض کردم و همچنان معتقدم که ما در دهۀ ۹۰ از نظر رونق اندیشه‌ورزی هم وضعیت خوبی نداشته‌ایم و حالا در دهۀ 1400 با آثار و عواقب آن روبه‌رو هستیم. وقتی فکر از حرکت بایستد، الگوها و گزاره‌های حکمرانی هم یا کم می‌شوند یا پوچ. در نتیجه نارکارآمدی و نارضایتی تولید و بازتولید می‌شود. نتیجۀ استمرار این وضعیت، ناحکمرانی یا حکمرانی ناشایست خواهد بود. اگر ادارۀ کشور بر اساس علم، تعقل و خرد تعطیل شود، در بهترین حالت، همه‌چیز به حال خود رها می‌شود تا بدون پشتوانۀ نظری و با عمل‌گرایی منفی و موقعیت‌زده اداره شود. حالت بدتر این است که دچار جمود و تحجر شویم که ما را به جهنم انحراف از اسلام می‌برد، درحالی‌که خیال می‌کنیم در صراط مستقیم هستیم! بایستی هر دو رویکرد مقلدانه و متحجرانه را کنار گذاشت، چرا که اولی اصل، امکان و ضرورت علوم انسانی اسلامی را انکار و دومی رشد علم و تعقل را در جامعه سرکوب می‌کند. تقلید و تحجر هم‌زمان و هم‌اندازه، راه زندگی و حکمرانی اسلامی کارآمد را بر ما می‌بندند.

  اینکه رهبر انقلاب چند ماه پیش مجددأ بر احیای نهضت علمی و نرم‌افزاری تأکید کرده‌اند را دست‌کم نگیریم. ایشان سکان هدایت کشور در مسیر اسلام و انقلاب را در دست دارند. وقتی ایشان «خیزش جدید علمی» را پس ازگذشت دو دهه مطالبه می‌کنند، به نظر من یعنی اولاً شتاب رشد علمی ما کم شده و با نیازهایمان سازگار نیست؛ ثانیاً جایگاه علوم انسانی در رشد و پیشرفت کشور که در این مدت مغفول بوده، باید احیا شود.

تجربۀ حکمرانی چهار دهۀ اخیر می‌تواند یکی از منابع تولید دانش برای علوم انسانی و اسلامی باشد. البته این به معنای آن نیست که این علوم را توجیه‌گر عملکرد خود کنیم؛ اما می‌توان با دید نقادانه و خلاقانه به این تجربه‌ها نگاه کرد و از دل آن گزاره‌ها و الگوهای علمی پیشنهاد داد و پیش روی جامعۀ علمی گذاشت. پس تجربۀ چلۀ اول انقلاب، یکی از منابع تولید دانش انسانی و اسلامی است؛ به‌ویژه برای دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام) نگاه تمدنی به گذشته و آیندۀ این تراکم تجربی بسیار کلیدی است.

ما نه می‌خواهیم چرخ را از نو بسازیم، نه می‌توانیم از اشتراک تجربه‌ها و استفاده از دستاوردها و یافته‌های دیگران بی‌نیاز باشیم

از طرف دیگر تولید و توسعه و ترویج علوم انسانی اسلامی ما، با پیدا کردن نقاط مشترک با علوم انسانی جریان اصلی یا انتقادی، گره خورده است. ما نه می‌خواهیم چرخ را از نو بسازیم، نه می‌توانیم از اشتراک تجربه‌ها و استفاده از دستاوردها و یافته‌های دیگران بی‌نیاز باشیم. نه از یادگیری فراری هستیم، نه می‌خواهیم تا ابد مقلد و شاگرد باقی بمانیم. یکی از آسیب‌های جریان تحول در علوم انسانی اسلامی در کشور طی حدود بیست ساله گذشته شاید همین باشد، که نتوانسته موضعی متوازن را پیدا کند و روی آن بایستد.

اگر نظام حکمرانی دینی کارآمد می‌خواهیم، «مدیریت علم و حکمرانی علم (نه حکمرانی علمی)» را هم باید جدی بگیریم؛ و این یکی از جاهایی است که علوم انسانی اسلامی می‌تواند ورود بنیادی و راهبردی داشته باشد. باید بدانیم کجا و چگونه می‌توانیم میراث علمی تمدن خود را به کار بگیریم و حتی با دیگران به اشتراک بگذاریم و کجا و چگونه می‌توانیم از دستاوردهای نظری و تجربی دیگران برای پیشرفت خود استفاده کنیم؟ برای همین، به‌روزرسانی نقشۀ جامع علمی کشور با تأکید بر جایابی علوم انسانی اسلامی یکی از اولویت‌های ماست. با این کار نمی‌خواهیم یک سند بالادستی دیگر به روی طاقچۀ اتاق مدیران اضافه کنیم، بلکه می‌خواهیم برای نبرد تمام‌عیار شناختی – تمدنی که همین امروز درگیر آن هستیم یک کالک عملیاتی داشته باشیم. آن وقت مسئولیت و نقش و سهم خودمان را در این میدان فرصت‌ساز پیدا می‌کنیم.

  مجلس شورای اسلامی با بازوان قوی علمی و فکری خود یعنی نهادهایی مثل مرکز پژوهش‌ها، مرکز تحقیقات اسلامی قم و مرکز اسناد و کتابخانه مجلس هم می‌تواند و هم وظیفه دارد که برای هم‌افزایی با نهادهای فعال در جریان تولید و توسعۀ علوم انسانی اسلامی همکاری کند. این شاید یکی از بهترین دریچه‌های حل مسئله و به‌رسمیت‌شناختن مسئله باشد که با حکمرانی علم در کشور مرتبط است. تشریح چگونگی پرداختن به چنین امری در شأن این‌دست همایش‌های علمیست و ما در خانۀ ملت، برای استفاده و بهره‌برداری از یافته‌ها و دستاوردهای آن در عرصه‌های حکمرانی اقتصادی، مدیریتی و سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ومحیط زیست آماده هستیم.

  والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته