اینجا، دانشگاه تهران، دانشگاه مادر و ممتاز ایران است؛ و من خرسندم که در خانه خودم و بهعنوان عضوی از خانواده استادان دانشگاه تهران با شما سخن میگویم و به شما خوشامد عرض میکنم.
دانشگاه تهران، فارغ از کارکرد علمی، حامل خاطرات تلخ و شیرین تحولات سیاسیاجتماعی ۹۰ سال اخیر است
دانشگاه تهران، جایی است که نه فقط تاریخچه و سرگذشت علم در 90 سال اخیرِ کشور ما را در خود دارد، بلکه حامل خاطرات تلخ و شیرین تحولات اجتماعی سیاسی معاصر ما نیز هست؛ همچنانکه در بسیاری از موارد، خودش کانون و پیشران این تحولات بوده است.
البته تاریخ تطوّر نهاد علم در ایران به زمانی بسیار دورتر از راهاندازی دانشگاه تهران و صدها سال پیشتر از تأسیس دانشگاههای آکسفورد و کمبریج یا بولونیا و سوربن میرسد. از جندیشاپور پیش از ظهور اسلام تا نظامیههای عصر طلایی تمدن اسلامی و دارالفنون در دوره معاصر؛ ایرانیان همواره دانشاندوزی را بهعنوان یک «ارزش» باور کرده و از پیشتازان قافله علم در تمدن بشری بودهاند. البته هر جا از علم فاصله گرفتهایم، اثر منفی آن در سرنوشت اجتماعی نیز دامنگیر ما شده است؛ اما هیچگاه علم و دین، آنگونه که در تاریخ غرب رقم خورد، در تجربه تمدنی ما از هم جدا نبودهاند. امروز نیز چراغ نهاد علم در ایران، در دو جا روشن است: دانشگاه و حوزه علمیه. برای همین است که ما پیوند حوزه و دانشگاه را یک «پیوند سازگار درون نهادی» میدانیم.
دانشگاه در متن جامعه و برای پاسخگویی به نیازها و پرسشهای جامعه است که معنای خودش را پیدا میکند؛ آیینه و پرچمدار جامعه میشود و میتواند در این زمینه پیشرفت کند و پیشرفت دهد. ازاینرو دارای سرشتی اجتماعی است و «مسئولیت اجتماعی» دارد.
رژیم صهیونیستی ۸۰درصد مدارس و دانشگاه غزه را ویران کرده است؛ نهاد علم نمیتواند و نباید تماشاگر چنین صحنۀ دردآوری باشد
دانشگاه اگر فقط بر اساس سرشت و کارکرد علمی خود کار کند، یقیناً برونداد آن چیزی جز برقراری صلح و رفاه در جامعه نخواهد شد. اما واقعیت اجتماعی پیچیدهتر از اینهاست. در جامعه نیروهایی فعال هستند که بهجای آرامش، تولیدِ تنش میکنند و اینجاست که خاستگاهِ مسئولیت اجتماعی دانشگاه به طور واقعی نمایان میشود:
اینکه چگونه با سازوکارهای علمی، به مبارزه با موانع صلح در جامعه ـ حتی فراتر از مرزهای ملی ـ بپردازد. درک همین رسالت و مسئولیت است که امروز دانشگاههای آمریکا و اروپا را ضدِّ جنایت رژیم صهیونیستی علیه بشریت برانگیخته است.
آمار میگوید تا همین یک ماه گذشته، 80 درصد مدرسهها و دانشگاههای غزه تخریب شده یا به شدت آسیب دیده است. نگاه نگران دانشگاهیان به چشمان گریان کودکان فلسطینی گره خورده است و با حیرت، شاهد خشونت افسارگسیخته مدعیان حقوق بشر و صلح علیه مردم عادی، بهویژه زنان و کودکان است.
نیروهای مقاومت برای برقراری صلح پایدار میجنگند، درحالیکه برخی کشورها بدون توجه به پیامدهای انسانی، با جنگافروزترین رژیم سیاسی تاریخ جهان دست سازش میدهند. نهاد علم نمیتواند و نباید تماشاگر چنین صحنه دردآوری باشد.
علم نجاتبخش است و من عمیقاً بر این باورم که حل مسائل جامعه و جهان ما همچنان در گرو کمیّت و کیفیّت کار نهاد علم است. ما در جامعه خودمان نیز مسائل انباشته و پیچیدهای داریم که برای حل و عبور از آنها بدون چراغ علم نهتنها زمین خواهیم خورد، بلکه از قافله پیشرفت جهان جا خواهیم ماند.
نباید از کنار کاهش مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خودشان یا فرسایش اخلاق سیاسی بهراحتی گذشت
سالهاست که از پیچ تاریخی در منطقه و جهان سخن میگوییم. به نظر من، این پیچ تاریخی در درون کشور ما نیز معنایی تعیینکننده دارد. انقلاب اسلامی در حال گذار به چله دوم خود است که بیش از هر چیز نیازمند نسبتیابی محکمتر دولت و ملت است و دانشگاه در این میانه، یک کنشگر کلیدی است.
اگرچه از ابتدای دهه 1400 تجربههای خوبی در حکمرانی داشتهایم اما پدیدههایی مانند کاهش مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خودشان یا فرسایش اخلاق سیاسی یا تشدید شکافهای اجتماعی و مانند اینها اموری نیستند که به راحتی از کنارشان بگذریم. اینها مسائلی حیاتی برای انقلاب اسلامی ایران است که بدون مردممداری و بدون اخلاقمحوری و بدون انسجامگرایی معنای خودش را از دست میدهد.
مسئله شدن این امر (طرح مسئله) و سپس حل مسئله جز از نهاد علم برنمیآید؛ چون ما نیاز روزافزونی به عقلانیت داریم و چه جایی بهتر از دانشگاه و حوزه میتواند «لنگرگاه خِرَدورزی» باشد؟ برای همین است که باور داریم نظام حکمرانی باید همیشه گوش شنوایی برای حرفِ نهاد علم داشته باشد.
امیدوارم روزی برسد هیچ استاد و دانشجوی ایرانیای، جز برای کسب آخرین رهاوردهای علم، از کشور مهاجرت نکند
امروز مسائل حکمرانی کشور روی میز دانشگاه و حوزه است. روشن است که این یک تحمیل بر دانشگاه نیست، بلکه مطالبهای شایسته از نهاد علم است؛ اگر دانشگاه یا حوزه از مَدار مسئلههای واقعی جامعه به بیرون پرتاب شود، اعتبار و رشد علمی خودش را نیز از دست میدهد. درحالیکه وقتی بر حل مسائل جامعه ملی و جهانی متمرکز میماند، استادان و دانشجویان و پژوهشگران نیز انگیزه روزافزونی میگیرند و خود را در سپهر علم جایابی میکنند.
از سویی ما در دستگاه حکمرانی کشور، باید به حفظ و ارتقای میراث علمی دانشگاه، بهویژه دانشگاه تهران کمک کنیم. از تکریم استادان تا ترویج ارزشهای علمدوستی و عقلورزی و… از سوی دیگر آینده کشور ما به دانشگاه گره خورده است. برای داشتن ایرانی آباد و آزاد، ایرانی مومن و قوی، نیازمند نقشآفرینی و بلکه جلوداری دانشگاه هستیم.
حاکمیت جمهوری اسلامی بر اساس آمیختگی علم و دین بنا شده و در عرصه کشورداری نیز، دانشگاه شریک نظام حکمرانی در سطوح محلی، ملی و فراملی است؛ نه رقیب آن. رابطه این دو نهاد رابطه کارفرما و کارگزار نیست؛ اما تفاوت بنیادین نگرش اسلامی ـ ایرانی ما به حکمرانی آن است که حکمرانی را از بنیاد، امری فرهنگی میبینیم و دین را «کانون معناساز و انسجامبخش فرهنگ» میدانیم. تحقق سودای تمدنسازی اسلامی نیز که گام اول آن را با انقلاب اسلامی برداشتهایم، جز با دو بال علم و دین، شدنی نیست.
امروز هدف عالی حکمرانی در جمهوری اسلامی، حل مسائل در مرحله جامعهسازی ـ دولتسازی از طریق مشارکت مردم و با شیوههای علمی است تا شکاف دولت ـ ملت از بین برود. چون دانشگاه نهادی است که عالمانهترین و مردمیترین مسیر برای گام برداشتن در مسیر کارآمدسازی حکمرانی را فراهم میکند. ازاینرو نهاد سیاست و نهاد علم باید به تقویت متقابل هم بپردازند، نه تضعیف متقابل. نباید اجازه داد نهال امید در نهاد علم فرسوده و پریشان شود. امید نیز تنها با کار و گشودگی فضای برای انجام چنین کارویژهای به دست میآید.
امیدوارم روزی برسد که هیچ دانشجو یا استاد یا پژوهشگر ایرانی جز برای مهاجرت هدفمند یا برای ارائه دستاوردها و کسب آخرین رهاوردهای علم، از کشور مهاجرت نکند. این هدف میانیِ دستگاه حکمرانی در رابطه با نهاد علم است تا زمینه حکمرانی عالمانه نیز فراهم شود.
یاد و نام همه دانشجویان، استادان، پژوهشگران، مدیران و کارکنان فقید این درخت تناور و پرثمر ۹۰ساله را گرامی میدارم.