زن، معمار تمدن و محور تربیت است
دومین اجلاسیه «خانواده، آینده، پیوندهای پایدار»
۱۰ آذر ۱۴۰۴
این روزها را که در میانه سوگواری شهادت و جشن میلاد دختر پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هستیم را گرامی میدارم. در ابتدای سخن، یاد زنانی که دوشادوش همسران سردار یا دانشمند خود در نبرد ۱۲ روزه مقابل تجاوز جنایتکاران ایستادند و هزینه دادند را گرامی میدارم؛ یاد زنان بسیاری که در خانه و خانواده خود، همراه با کودکانشان یا جلو روی آنها قربانی تروریسم دولتی اسرائیل شدند.
امام (ره) زن ایرانی را باور و او را به کنشگری در میدان دعوت کرد
درود خودم را نثار رهبر کبیرمان، امام خمینی (ره) میکنم؛ ایشان در برابر رژیم پهلوی که پنجرههای ابتذال را به روی زن ایرانی بازکرده بود، درهای انقلاب را به روی زن ایرانی گشود؛ او بود که زن ایرانی را باور کرد و از بازیچه مصرفگرایی شدن، به کنشگر تعیینکننده میدان بودن دعوت کرد.
بعد از امام (ره) هم ما این صراط مستقیم را از شاگرد و جانشین او آموختهایم که اگر کشوری رشدیافته و پیشرفته میخواهیم، باید خانواده بهعنوان محور جامعه و زن بهعنوان محور خانواده آگاهانه و آزادانه کنشگری کند؛ بدون آنکه حقوق انسانی خود را از دست بدهد؛ بدون آنکه کرامت زنانه خود را هزینه کند؛ بدون آنکه ناچار شود یکی را انتخاب و دیگری را فدا کند. اگر چنین شد، یعنی ما از شاخصهای حکمرانی اسلامی فاصله داریم؛ یعنی نارسایی و ناکارآمدی ما دارد عدالت را قربانی میکند.
زن، معمار تمدن و محور تربیت است
در نگاه انقلاب اسلامی، زن تنها مطالبهگر حقوق انسانی یا زنانه خود نیست، بلکه معمار تمدن و محور تربیت است، ما فراتر از مدلهای متداول، به دنبال تحقق الگویی هستیم که بین مسئولیت خانوادگی، حقوق اجتماعی و رسالت تمدنی زن، توازن ایجاد میکند.
به لطف انقلاب، زن ایرانی توانست کلانروایتهای شرقی و غربی را در هم بشکند و بهرغم تمام محدودیتها ثابت کند که میتوان هم کانون خانه و خانهدار بود و هم در متن و بطن جامعه نقشآفرینی کلیدی داشت؛ آنهم بدون اینکه جنبههای انسانیاش فرسوده شود یا خصوصیات زنانهاش در عرصه عمومی شبیه کالا و خدمات جلوه کند و خریداری شود.
ارزش زن بر پایه زیست خانوادگی بازتعریف شده است/ رویکرد حکمرانی جمهوری اسلامی ایران عبور از برابری جنسیتی و رسیدن به عدالت جنسیتی است
برخلاف تبلیغات سوء، حضور تعیینکننده زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی، علمی، ورزشی و هنری محصول مستقیم نگاه تحرکبخش و تعالی دهنده انقلاب اسلامی است. ما ارزش زن را در اثرگذاری اجتماعی و تمدنی بر پایه زیست خانوادگی بازتعریف کردیم.
غرب شعار برابری جنسیتی سر داد، اما به این قیمت غیرقابلجبران که بنیانهای خانواده را سست کند، امروز خود اندیشمندان دلسوز غربی به پیامدهای ویرانگر افول نهاد خانواده در جوامعشان معترضاند. رویکرد ما در حکمرانی، عبور از مفهوم فریبنده برابری جنسیتی و رسیدن به عدالت جنسیتی است. در این نگاه، نقش و جایگاه ویژه زن متناسب با منزلت و مزیت او تعریف میشود. اما نه ابزارانگارانه، بلکه گوهرشناسانه.
زن ایرانی همچون سدّی جلوی دشمنان ایستاده است
امروز، دشمنان این مردم، ایران ما را نا زیستنی میخواهند اما زن ایرانی بهعنوان مظهر زندگی مثل سدّی جلویشان ایستاده است، زن ایرانی در برابر جنگ سخت زانو نمیزند، خانواده و جامعه خودش را به مقاومت دعوت میکند و جان خودش را هم فدا میکند. چون میداند ایران قوی و پیشرفته نیازمند هوش زنانه است؛ از خانهداری تا میدانداری.
در ادبیات حکمرانی، این کنش زنانه تنها یک واکنش احساسی شمرده نمیشود، بلکه بهعنوان یکی از بنیادیترین مؤلفههای تابآوری ملی شناخته میشود؛
مؤلفهای که در سختترین لحظههای کشور، بار مقاومت را بر دوش کشیده است.
زن و امر زنانه یک فرصت راهبردی برای حل بحرانهای نهاد خانواده است
اگر خود را نیازمند تداوم رویکرد انقلابی میبینیم، باید آماده تغییر نگرش در برخی قلمروها باشیم، زن و امر زنانه نباید بهعنوان یک مسئله دیده شود، بلکه خودش راهحل و یک فرصت راهبردی برای حل بحرانهای نهاد خانواده و چالشهای اجتماعی بزرگتر است که بدون محوریت خانواده و عاملیت زنانه، حل ناشدنی به نظر میرسند.
نگاه ما گذشتهنگر نیست؛ بلکه رو به آینده است، کلید کار را هم در خانواده دیدهایم. برای همین،
برنامه هفتم خانواده پایه طراحی شده است. در مدت اجرای این برنامه، باید به جایی برسیم که خانواده نهتنها واحد اجتماعی، بلکه زیرساخت هر طرح حکمرانی باشد. اگر طرح کلی پیشرفت کشور خانواده پایه نباشد، نمیتوانیم با وصله و پینه آن را به ریل برگردانیم؛ بدون خانواده به هیچکدام از اهدافمان نمیرسیم، بلکه از ریل خارج میشویم؛ این تعارف نیست، شاخص است.
مادری، قلّه پیشرفت است
همچنان که پیروزی انقلاب اسلامی وامدار حضور هوشمندانه بانوان بوده، امروز هم پویایی این حرکت عظیم، در گرو تداوم نقشآفرینی مؤثر زنان است. در این چارچوب، تربیت نسل آینده ایران و بازآفرینی ارزشهای اجتماعی متناسب با این دوره زمانی، هدفی راهبردی است که در بستر خانواده و با ظرفیت وجودی همسران و مادران قابلیت تحقق دارد.
دستاوردی که انقلاب اسلامی به آن میبالد، زیستبومی است که در آن فضای کنشگری برای نقش بیبدیل و انحصاری «مادری» فراهم شده است؛ مادری در این رویکرد، قلّه پیشرفت است، نه تله توسعه!
کلید چشمانداز کشور آینده در دست دختران و بانوان ایرانی است
ما معتقدیم این جایگاه، فراتر از یک نقش سنتی، یک عاملیت راهبردی در نظام اجتماعی است که با مدیریت کانون عاطفی و تربیتی جامعه، ضامن حرکت درست کشور است. پس باید گفت کلید چشمانداز ایران آینده در دست دختران و بانوان ماست.
در سطح عمیقتر، اراده ما بر آن است که خانوادهمحوری بهعنوان یک مبنای راهبردی در فرایند تقنین و تدوین مقررات نهادینه شود، هر قانون، آییننامه یا سیاست عمومی باید از منظر اثرگذاری بر خانواده ارزیابی و روی نقشه برنامه هفتم جایابی شود تا ساختار حقوقی – سیاسی کشور، حامی واقعی این سلول بنیادین باشد.
نظام سیاستگذاری کشور باید از دوگانهسازی میان رسالت مادری و کنشگری اجتماعی پرهیز کند
حضور زنان در مسئولیتهای عمومی یک ضرورت دوطرفه است؛ هم زنان برای ایفای نقش اجتماعی حق دارند و هم جامعه به ظرافت، دقت و تعهد آنان در مدیریت نیازمند است. پس هر مانعی که عاملیت زنان و تنوع زنانه را نادیده بگیرد، باید باتدبیر حکمرانی برطرف شود.
نظام سیاستگذاری کشور باید با حساسیت، از هرگونه دوگانهسازی کاذب و تقابلگرایانه میان رسالت مادری و کنشگری اجتماعی پرهیز کند، هنر حکمرانی اسلامی، ایرانی و انقلابی، ایجاد بستری برای همنشینی و همافزایی این دو نقش است؛ نه جداانگاری یا خدایناکرده جداسازی.
تضعیف خانواده باعث تضعیف ایران میشود
رمز پیروزی ما در گردنههای سخت پیش رو، چسبندگی هرچه بیشتر است؛ نه واگرایی، مطالعات و تحقیقات اجتماعی تأیید میکنند بالاترین سرمایه اجتماعی در وضعیت کنونی ما سهم خانواده است. هر چیزی که خانواده را اذیت یا تضعیف کند، باعث ایران ضعیف خواهد شد.
نظام حکمرانی ما برای تحقق هدف ایران قوی، باید همهجا کنار زن ایرانی بایستد و ساختارهای اداری و اجتماعی را به نفع آنها تنظیم کند، بازنگری در قوانین کار، توسعه دورکاری و ایجاد مهدهای کودک سازمانی، لطف به زنان نیست، بلکه وظیفه حاکمیت برای کاهش تعارض عملی میان نقشهای زنان است تا زنان کنشگر، مجبور به ترک صحنه رشد و خدمت نباشند.
خانواده باید به عامل عینی و متغیر اصلی در معادلات پیشرفت کشور تبدیل شود
یکی از دستاوردهای ما تدوین احکام پیشنهادی و تحقیقاتی دقیق در حوزه زنان، خانواده و جوانی جمعیت ذیل برنامه هفتم است. نگاه ما در این برنامه، گذار از کلیگویی به سمت احکام سنجشپذیر و انجامشدنی برای دستگاهها است.
مهم این است که بحث پیرامون نهاد خانواده در حصار ادبیات شعاری و یا قفسه تحقیقات انتزاعی نماند. الزام امروز حکمرانی، عبور از کلیگویی و شعاردهی، به ساخت واقعی میدان زنانه است؛ یعنی تبدیل خانواده به عامل عینی و متغیر اصلی در معادلات پیشرفت کشور.
پیشرفت علمی زنان نباید منوط به تندادن به زیست مردواره باشد
ما نیازمند ارائه الگوهای متنوع و ملموس هستیم که در تمامی سطوح زیست اجتماعی، قابلیت پیادهسازی داشته باشد. اگر نگاهی به کارنامه زن ایرانی در همین یک دهه گذشته داشته باشیم، خوشبختانه، آنقدر ستاره درخشان در عرصههای علمی، ورزشی، هنری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میبینیم که راه پیش روی زنان این سرزمین را مثل روز روشن میکنند.
اگر سازوکارهای حکمرانی اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که پیشرفت علمی یا شغلی زنان منوط به انکار هویت زنانه و تندادن به زیست مردواره باشد، ما در آزمون حکمرانی شکست خوردهایم، همچنان که اگر زنان را در دالان قوانین کهنه و سختگیرانه مادری رها و خسته کنیم، پایه خانواده را در حکمرانی از دست دادهایم.
خانواده مصرفکننده، پاسخگوی نیازهای جامعه نیست/ خانواده بازیگر کلیدی میدان تولید سرمایه اجتماعی است
از سویی، رسالت حکمرانی ما ایجاب میکند که شرایط زیست عمومی را بهگونهای طراحی کنیم که کانون خانواده از هم نپاشد؛ بلکه خود و فرد را در میانه تنشها بالا بکشد. ناتوانی در حل معیشت خانوادهها و بهخطرافتادن کیان خانواده به دلیل ناکارآمدی مدیریتی، بار وجدانی و آخرتی سنگینی بر دوش ما کارگزاران و نمایندگان حکمرانی اسلامی میگذارد.
از سوی دیگر، الگویی که در آن خانواده بهمثابه یک واحد مصرفکننده تعریف میشود، دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه ما نیست. باید به سمت الگویی حرکت کنیم که در آن خانواده، بهعنوان بازیگر کلیدی در میدان تولید سرمایه اجتماعی و حتی اقتصاد ایفای نقش میکند. در این نگاه، خانه نهتنها محل سکونت، بلکه پایگاهی برای تولید ارزش افزوده اقتصادی، صنایع خلاق و کارآفرینی خانگی است. این ظرفیت، اگر مبتنی بر مدلهای بومیشده و متکی بر مهارتهای زنان توسعه یابد، میتواند یکی از ستونهای اقتصاد مقاومِ ملی ما در دهه پیش رو باشد.
شکلگیری موفقترین الگوهای بنگاهداری بر پایه انسجام نهاد خانواده
بررسی روندهای جهانی نشان میدهد موفقترین الگوهای بنگاهداری، بر پایه انسجام نهاد خانواده شکلگرفتهاند، باید این باور سیاستی را در کشور نهادینه کنیم که یکی از راههای برونرفت از چالشهای معیشتی، بازگشت به الگوی اصیل مشارکت خانوادگی در رونق اقتصاد است؛ جایی که خانواده همزمان موتور محرکه تولید ثروت و تولید فضیلت باشد. اگر چنین نگاهی را در حکمرانی باور کنیم، آنوقت معافیتهای مالیاتی را متناسب با مزیتهای تولید خانگی تنظیم خواهیم کرد. مشوق خانوادهگرایی فقط وام ازدواج و فرزندآوری نیست، فراهمکردن زمینه برای حفظ قدرت خرید خانوار و فراتر از آن، میدان دادن به خانواده برای مشارکت در تولید ملی است.
از نظر اجتماعی، حکمرانی خانوادهمحور به معنای انفعال نیست، بلکه به معنای اعتماد به خانواده است. نمیشود مدعی حکمرانی خانواده پایه باشیم؛ اما به نقشآفرینی آن تن ندهیم یا مداخله مخرب داشته باشیم. البته دولت باید با ابزارهای حکمرانی، نیازهای کاذب و نیروهای مهاجمِ سبک زندگی غربی را مهار کرده و مطالبات واقعی خانوادهها در حوزه نیازهای اساسی و در حوزه فراغت و تربیت را بهدرستی پاسخ دهد.
تصمیمات حکمرانی باید با عاملیت زنان سازگار باشد
اگر کارویژه خانواده را تربیت انسانها میدانیم، وظیفه داریم محیط عینی – ذهنی جامعه را چنان فراهم کنیم که زنان دچار اختلال و تعارض نقشها نشوند. اگر جامعهای از درون سالم و متعادل میخواهیم، باید در فکر کنارزدن موانع بیرونی خانوادهمحوری باشیم و اگر زن را محور خانواده میدانیم، همه تصمیمها و اقدامهای حکمرانی، باید با عاملیت زنان سازگار باشد. اگرچه، با این نگاه آرمانی فاصله داریم؛ اما این فاصله را پرشدنی میدانیم.
هیچ نهاد آموزشی یا رسانهای نمیتواند جایگزین کارکرد خانواده در انتقال بیننسلی ارزشها شود، اگر زنجیره انتقال مفاهیم اخلاقی، دینی و ملی در خانواده قطع شود، با گسست نسلی مواجه خواهیم شد که ترمیم آن برای حکمرانی هزینههای گزافی خواهد داشت؛ اگر اساساً قابلجبران باشد. ضمن آنکه در گسستهای فرهنگی پیشآمده نیز راهحل اساسی، تکیه حکمرانی بر ویژگی ترمیم گری خانواده است.
بازمهندسی نقشها، بستر تحقق حکمرانی نوین اجتماعی است
نظام حکمرانی نقش سیاستگذار و تسهیلگر را بر عهده دارد؛ نه متصدی و مداخلهگر، بازمهندسی نقشها، بستر تحقق حکمرانی نوین اجتماعی است. بهویژه در عصر تنهایی دیجیتال و فرسایش روابط انسانی، توان خانواده در ایجاد پیوندهای پایدار، ستون اصلی بازسازی سرمایه اجتماعی و احیای سلامت روانی جامعه خواهد بود.
شاخصهای مرسوم توسعه جهانی که صرفاً بر رشد اقتصادی یا فردگرایی تمرکز دارند، برای ما کافی نیستند، ما نیازمند تدوین شاخصهای سلامت و عاملیت خانواده بهعنوان معیار سنجش پیشرفت کشور هستیم. جامعهای توسعهیافته است که نرخ طلاق در آن کاهش و نرخ تشکیل خانواده در آن افزایش یابد؛ درحالیکه متأسفانه روند سالهای اخیر واقعیتهای دیگری را به ما نشان میدهد. این روندی نگرانکننده برای دین و دنیای ماست؛ اما این نگرانی نباید ما را به سمت تحجر یا تقلید ببرد؛ ما به نگاه نو و روشهای تازه نیازمندیم؛ آنچنان که از تهدیدها هم فرصت و مزیت بسازیم.
هدف نهایی نظام اسلامی صرفاً رفاه مادی نیست؛ بلکه رسیدن به حیات طیبه است
هدف نهایی ما در نظام اسلامی، صرفاً رفاه مادی نیست، بلکه رسیدن به حیات طیبه است. خانواده بستر اصلی تحقق این سبکی از زندگی است که در آن آرامش روانی، رشد معنوی و رفاه مادی بهصورت متوازن رشد میکنند. پس هر گام حکمرانی باید معطوف به این غایت باشد.
نظام سیاستگذاری کلان کشور میتواند پدیده تنهایی انسان در عصر دیجیتال را بهعنوان یک متغیر راهبردی شناسایی کرده و نیاز فطری و تشدید شده انسان به پیوند پایدار را از مسیر پناهگاههای کاذب مجازی، به سمت راهحل اصیل آن یعنی سرپناه زنده و گرم خانواده، هدایت کند. این بحران، فرصتی برای نظام حکمرانی ماست که مزیتهای خودش را از سطح نگرش و رویکرد به سطح کارآمدی و الهامبخشی برساند.
حکمرانی آینده ایران، خانواده پایه است
اگر حکمرانی آینده ایران را خانواده پایه بدانیم، وظیفه ما روشن است؛ باید ساختاری فراهم کنیم که خانواده، با محوریت زن، نهتنها منشأ تربیت و اخلاق، بلکه منشأ تابآوری و امیدبخشی در جامعه باشد. ایران قدرتمند ۱۴۱۴ از درون خانوادههای توانمند ساخته خواهد شد.
دینباوری و دینداری ما چراغ راه عقلانیت ما در این مسیر است؛ این درسی است که از دختر پیامبر اسلام آموختهایم؛ سلام ما به پیشگاه فاطمهٔ زهرا که خانوادهاش الگویی الهامبخش و آیندهساز است.
در پایان ضمن تقدیر و تشکر از دستاندرکارانی که در این راه قدم میگذارند، همه باید دستبهدست هم دهیم و موضوع خانواده را اساس حکمرانی در کشور بدانیم که ما را به مسیرها و ظرفیتهای اقتصادی و معنوی خواهد رساند. از همه مهمتر ثمره همه ما، فرزندان ما و نسل آینده هستند و آنها بهترین امانتدار و تربیتکننده هستند. من به لحاظ حقیقی و حقوقی خود را مکلف میدانم در این مسیر حرکت کنم.
